- چشم خانه
- خانۀ چشم، کاسۀ چشم، حفرهای که چشم در آن جا دارد، چشمدان
معنی چشم خانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه چشم حفره ای که چشم در آن جا دارد کاسه چشم
چشم مصنوعی
خانه ای که مرتاضان و درویشان ایام چله را در آن بسر برند جای چله نشستن
اندرونی، سرای
کتخدا خداوند خانه
پشه بند، پشه دار نارون پشه غال
حرم سرا، اندرون سرای، اندرونی
صنم کده: بتکده شمنخانه بتکده بتخانه
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت در ایام سرما سازند، محلی که برای پرورش انواع گل و گیاه در آفتاب رو سازند و دیوار ها و سقف آنرا از شیشه کنند گلخانه، جایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش افروزند، حجره ای که دارو سازان دارو ها را در آن خشکانند
نورگیر حمام، خانه ای که به دیوارهای آن آیینه یا شیشه نصب کرده باشند
جای گرم، خانۀ گرم
خیمه مدور چادر گرد، پرده سرا پرده
خانه ای که شب ها درویشان در آن به سر می برند
خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، کنایه از میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
کسی که با دیگری در یک خانه زندگانی کند، هم آشیانه
خانۀ غم، جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، غمکده، ماتمکده، کنایه از دنیا، کنایه از دل پرغم
سوکخانه اندوهکده
دو یا چند تن که در یک خانه سکونت دارند (نسبت بهم) : کی بود جای ملک در خانه صورت پرست رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش، (سعدی)، شوهر ، زن زوجه، یار رفیق. یا هم خانه (همخانهء) مسیح. آفتاب (زیرا بعقیده قدما آفتاب در آسمان چهارم است که مقر عیسی باشد)
خیمه، پرده، خیمه مدور
آشپزخانه، مطبخ